فردی با یک چماق وارد داروخانه شد، از متصدی داروخانه پرسید: آقا نفت دارید؟» پاسخ متصدی داروخانه منفی بود.مشتری با چوب روی ویترین کوبید و آن را شکست و گفت: مردهشور داروخانهای را ببرد که در آن نفت نمیفروشند..
روز دوم وارد همان داروخانه شد از همان آقا پرسید، نفت دارید؟ و باز هم پاسخ منفی شنید. مشتری دوباره با چماقش بخشی از ویترین را شکست و گفت: مردهشور داروخانهای را ببرد که نفت ندارد.
روز سوم، صاحب داروخانه برای جلوگیری از خسارت بیشتر، مقداری نفت تهیه کرد و در ویترین گذاشت. مشتری وارد شد و گفت: آقا نفت دارید؟ متصدی گفت: بله. او چماقش را محکمتر از دو روز گذشته بر ویترین زد و گفت: این داروخانه است یا نفتفروشی؟ مردهشور داروخانهای را ببرد که نفت دارد!
روز چهارم باز هم مشتری وارد داروخانه شد. تا خواست بپرسد که «نفت دارید؟» متصدی داروخانه گفت: نفت را بهانه نکن. زود باش شیشه را بشکن و برو تا به کارمان برسیم.
حالا این شده نقل تیم ملی. تا قبل از اردو همه صحبت آمار میکردند. با آمار انتخاب کردیم چون امارشون خوب نبود گفتند ملاک باید چیز دیگه باشه. بعد تا قبل از رفتن همه با علم به اینکه میدونستند ما بعد از ۱ بار شرکت کردن در ۱۰-۱۲ سال اخیر شانسی برای رقابت با تیمهای شرکت کننده نداشتیم، میگفتند فقط برین رو سکو که بیسبال ایران بره تو رنکینگ آسیا و شروعی باشه برای موفقیتهای آینده. همه هم میدونستند که پاکستان رنک ۲۱ دنیا و سری لانکا رنک ۳۳ آسیا را با بضاعت ما نمیشه شکست داد. حتا افغانستان را هم به صرف نام "افغانستان" فکر میکردیم شانسی در مقابلش داریم وگرنه آنها هم رنک ۳۸ دنیا و برنده مدال برنز دوره قبل این بازیها بودند. رفتیم مدال آوردیم، افغانستان را هم له و لورده کردیم. آنهایی که اینکاره هستند میدونند چقدر یک تیم باید در یک بازی عالی و بی ناقص عمل کنه تا یک تیم تازه وارد را در قهرمانی کشور به صفر بذاره، چه برسه به تیم رنک ۳۸ جهان.
در مدتی که در پاکستان بودیم دوستان فرصت را غنیمت شمردند تا در نبود ما به تیم ملی و بازیکنانش بتازند. دوستانی که خود در اردوی تیم ملی در مقابل پیچهای ۷۰ مایلی استرایک اوت شدند (ولی با این حال ادعای استحقاق حضور در تیم ملی را داشتند)، حالا از نزدن توپهای ۸۵ مایلی پیچرهای پاکستان و سری لانکا انتقاد میکردند. دوستانی که امسال در مصاف با یکی از تیمهای لیگ که به دور دوم هم نرسید بدون گرفتن حتا یک ران بازی را واگذار کردند حالا ران نگرفن تیم ملی در بازی با پاکستان و سری لانکا را مسخره میکنند. دوستانی که انتخاب آقای ستاری را پارتی بازی میخواندند بعد از بازی تحسین برانگیز ایشان حالا گیر را به بترها دادند.
این سفر برای من دستاوردهایی فراتر از مدال برنز و ورود به رنکینگ ibaf داشت. این سفر چشمان مرا باز کرد و به من نشان داد که بسیاری از دوستان علیرغم گفتهایشان دوست داشتند ما با سر زمین بخوریم، فقط و فقط برای اینکه بگویند بدون ایشان تیم ملی موفق نخواهد شد. دوستان، تیم ملی موفق شد ... مدارکشم هست. شما هم نفت را بهانه نکن. بزن ویترین را بشکون ... دوباره آنرا خواهیم ساخت!