استفاده از مطالب و تصاویر پایین اینینگ ۹، به شرط ذکر نام و لینک این بلاگ، آزاد میباشد.

۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

روانشناسی‌ یک ناشناس


آیینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آیینه شکستن خطاست!
من موندم اینا که ادعا میکنند که در انتخاب بازیکنان ملی‌ حقشون خورده شده چرا هیچوقت اسمشونو نمینویسند؟ به نظر میاد که اگر خودشونو معرفی‌ کنند ۴ نفر دیگه هم که اونها را میشناسند و بازیشونو قبول دارند ممکنه ازشون طرفداری کنند. اصلا ممکنه کادر فنی‌ اسم اینها را از قلم انداخته باشه و با معرفیشون متوجه اشتباهش بشه. شایدم دلیل منطقی‌ برای انتخاب نکردنشون داشته باشند و بتونند دلایلشون را به خود بازیکن بگن. شاید بازیکن توهم زده باشه و با معرفی‌ خودش بتونه بفهمه که دیگر بازیکنان در مورد بازیش چه نظری دارند
خیلی‌ از موقع‌ها هم بازیکنان نمی‌گن من بازیم خوبه و در سطح تیم ملی‌ هستم، اونا میگن من بازیم از احمد که انتخاب شده بهتره. به عبارت دیگه ما هیچ کدام در حد تیم ملی‌ نیستیم ولی‌ چرا اون انتخاب شده و من نشدم. اگر کمی‌ دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که این شخص اصلا با حقکشی و پارتی بازی مشکل ندارد، نگرانی‌ او از این است که چرا این پارتی بازی برای او انجام نشده
گاهی‌ این افراد ادعا میکنند که از پیشکسوتان هستند. من شخصا فکر می‌کنم با معرفی‌ خود این عده از احترماتی که شایسته یک پیشکسوت هست بهره‌مند خواهند شد و حرفشان اشخاص بیشتری را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از طرفی‌ از آنجایی که دیگر در بیسبال نیستند کارشان به کسی‌ هم گیر نیست و به اصطلاح ترسی‌ از کسی‌ ندارند.
چندی پیش تو یکی‌ از بلاگ‌ها خوندم آقای خلیق   از  یکی‌ از اینها (البته اینا همشون یک نفر هستند با اسامی مختلف) خواست که اسامی تیم ملی‌ را اونجوری که خودش فکر میکنه درسته اعلام کنه. به نظر فرصت خوبی‌ می‌اومد که این شخص اسم چند تا از کسانی‌ که در حقشون اجحاف شده بنویسه و ما را به راه راست هدایت کنه. اما متخصص ناشناس ما از این کار طفره رفت. البته درست هم عمل کرد. چون اساسا هر لیستی می‌نوشت چند تا مخالف پیدا میکرد
و اما اصل ماجرا ... این افراد دو نوع هستند با دو انگیزه مختلف ... نوع اول کسانی‌ هستند که در مدت بازی کردنشون بازیکنهای بسیار متوسطی بودند. بازیکنهایی که حتا مربی‌ خودشون اونقدر بهشون اعتقاد نداشت که اونها را به مربی‌ تیم ملی‌ پیشنهاد بکنه. اینها معمولا اعتماد به نفس بسیار پایینی دارند و به سبب اینکه در زندگی‌ اجتماعی موفقیتی نداشتند و هیچوقت مهم نبودند از توجهی‌ که ممکن است ۲ نفر به واسطه نفع شخصی‌ به اینها بکنند لذت میبرند. اینها غالبا به خود القا میکنند که برای آرمانی والا میجنگند. اینرا معمولا در ادبیات آنها میتوان دید. " من جانم را برای بیسبال میدهم" ، "من به همه نشان خواهم داد که بیسبال بدون تو زنده خواهد ماند"، " من برای بقای بیسبال خودم را معرفی‌ نمی‌کنم" حالا ماه به شقیقه چیکار داره، من نمی‌دونم. اینها چون کلا شهوت کلام دارند و هدفشان معمولا جلب توجه است زیاد نگران تناقض در صحبتهایشان نیستند ... یکجا مربی‌ تیم ملی‌ در حد و اندازه‌های تیم ملی‌ نیست و باید مربیان شهرستانی را امتحان کرد و در جای دیگر بازیکنان تیم وی ضعیف هستند  و  تیم  فقط با درایت مربیشان در مقابل همان مربیان شهرستانی بالا آمده. یکجا از انتخاب ۹ نفر از تیم خورموج که دوم شد و ۳ نفر از تیم البرز که اول شد در سافتبال دفاع میکنه و در جای دیگر دعوت شدن ۹ نفر از تیم بیسبال البرز (۷ برد - ۱ باخت) و ۷ نفر از تیم بوشهر (۳ برد - ۱ باخت) را کاری باور نکردنی میداند
نوع دوم اختلالات شخصیتی نوع اول را ندارد ولی‌ کماکان اگر قصد بازیکن بیسبال شدن را دارد باید با واقعیات کنار بیاید.
۴-۵ سال قبل برای تیمی که به پاکستان رفت مجید پاشوی انتخاب نشد. با عصبانیت پیش من آمد و رودر رو از من دلیل انتخاب نشدنش را پرسید (نه اینکه بدون اسم از پشت مانیتور کمبودهای خودش را گردن دیگران بیندازد). به او گفتم که بدنش ضعیف است و قدرت لازم را برای بیسبال ندارد. خوشش نیامد ولی‌ هیچ چیز نگفت و رفت. دو سه سال بعد در قهرمانی کشور بازیکنی را دیدم که مثل تیر که از چله رها شده بود پشت سر هم بیس میدزدید، اسلاید با سر میرفت، بانت میکرد، و سرا پا عضله‌ بود. آن روز ۴ یا ۵ دفعه نوبتش شد و هر بار امتیاز گرفت. مجید کاری کرد که تمام تیمها آرزوی داشتنش را میکنند
واقعیت این است که بازیکنانی مثل او را هر کس مربی‌ تیم ملی‌ باشد دعوت خواهد کرد. این بازیکنان مرزی هستند که ممکن است جا بمانند. انصافا چه کسی‌ در انتخاب بازیکنان مرزی بی‌ طرفانه تر قضاوت می‌کند؟ مربی‌ یا خود بازیکن؟