در یک ماه اخیر بحثها و درگیریهای مجازی زیادی در فیسبوک و بلاگهای
شخصی من و دیگران درگرفت. به قول یکی از دوستان خدا را شکر که این
درگیریها مجازی بود وگرنه چندین کشته و زخمی به جا میگذاشت. این حرف و
حدیثها قبل از اردو، بعد از اردو، قبل از سفر، بعد از سفر ادامه پیدا کرد،
تا جایی که همه ما الان مانند روبات بدون فکر کردن فقط جواب میدهیم. همه
ما هم به نوبه خود مقصر بودیم. همه ما بدون توجه به تصویر بزرگتر و اینکه
درگیریهای ما چه به روز جامعه بیسبال میاورد فقط به فکر دفاع و توجیه خود و
مقصر نشان دادن دیگری بودیم. جامعهای که پیش از این درگیریها هم زیاد
متحد نبود و بر اساس موقعیت جغرافیایی جناح بندی شده بود، حالا بر اساس
حضور و یا عدم حضور در تیم ملی نیز جناح بندی شد.
خیلی دلم
میخواست بگم وضعیت ما تقصیر اکبر یا اصغر هست و قائله را ختم کنم. مشکل
اینجاست که تقصیر هیچکس، حد اقل هیچکس از ما نیست. سالها زیر آفتاب تمرین
کردن، از کار و زندگی زدن، و به جایی نرسیدن همه را به جان هم انداخته.
همه خود را محق حضور در تیم ملی میدانند. شاید نه بخاطر اینکه امسال خوب
بازی کردند بلکه بخاطر اینکه وقتی خوب بازی میکردند اعزامی وجود نداشت و
اگر در این تیم ملی بازی نکنند شاید دفعه دیگری برایشان وجود نداشته باشد.
سالها
قبل صحنهای مربوط به قحطی در آفریقا در اخبار دیدم که یکی از دلخراشترین
صحنه هایی بود که به عمرم مشاهده کرده ام. تصویر یک کودک ۷-۸ ساله و یک
زن کهنسال و فرتوت بود که بر سر قرص نانی که صلیب سرخ از کامیون پرتاب کرده
بود به قصد کشت یکدیگر را میزدند. ماجرای سفر ما به مانند آن تصویر است.
سالها قحطی ما را بدون توجه به کسوت از یک طرف و از طرف دیگر بدون کوچکترین
درکی نسبت به گرسنگی بیسبالی انتخاب نشدهها از طرف من به موجوداتی تبدیل
کرد که غرایز انسانیشان به درک و منطقشان فائق آمد و من به نوبه خود از این
موضوع متأسفم.
بیسبال نیاز به همبستگی دارد. نه با بودن حاجیان،
امامزاده ای، بهرامپور، خلیق، برزگر، باطنی، صفأئیان، ناشناس معروف و غیر
معروف بیسبال اوج میگیرد نه با رفتنشان. بیسبال نیاز به همت و یک دلی
همشان دارد. در غیر اینصورت ورزشی که همه ما ادعای سینه چاکی آنرا داریم
محکوم به فناست.
بیسبال ما مانند اتوموبیلیست که ترمز بریده و به سمت
دره میرود، و ما که مسافرین آن هستیم بر سر اینکه کی جلو بشینه و کی عقب
داریم با هم دعوا میکنیم.
من در اینجا از همه استدعا دارم به جلو
نگاه کنند. همه ما اشتباهاتی داشتیم و خیلی حرفها که نباید زده میشد، زده
شد. در عین حال مدال برنز بازیها هم چه با ارزش، چه بی ارزش میتواند سنگ
بنای خوبی برای بازسازی موقعیت ما در تربیت بدنی و خصوصاً در فدراسیون
باشه. بیایید اول درهها را رد کنیم و بعد سر جا با هم دعوا کنیم. شاید هم
رد کردن درهها ما را چنان نزدیک کنه که نیازی به دعوا نباشه.