استفاده از مطالب و تصاویر پایین اینینگ ۹، به شرط ذکر نام و لینک این بلاگ، آزاد میباشد.

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

امان از دست چشمان کاملا بسته!


بالاخره اردوی اول تمام شد. ۲۵ نفر انتخاب شدند. ۱۸ تا اصلی‌ ۷ تا ذخیره. قرار نبود اینجوری اسامی داده بشه ولی‌ روابط عمومی‌ فدراسیون ورزش‌های همگانی پاشو تو یک کفش کرده بود که باید نفرات اصلی‌ تفکیک بشند.  چیزی که جالب بود صحبتهای همه قبل از اردو و بعد از اردو بود. متاسفانه ما ایرانیها هیچوقت عوض نمیشیم. میدونیم بد بازی کردیمها ولی‌ اونقدر مرد نیستیم که باهاش کنار بیایم. یک عده هم که کلا تو توهم هستند. یکی‌ میگه مگه نگفتین ملاک لیگه؟ من تو لیگ خوب بودم (نمیدونه آمار تمام بازیهای لیگ چه دور اول چه دور دوم دست منه) ... یکی‌ میگه ملاک باید آمادگی جسمانی‌ باشه، فلانی که انتخاب شده نمیتونه ۳ دور دور زمین بدوه و به هنّ و هنّ میافته ( ظاهرا اگر توپ را نزدند اشکالی نداره، مادامی که بتونه ۹۰ دقیقه را کم نیاره) یکی‌ میگه ۳ تا مربیها بازیکنان تیم خودشونو گذاشتند (از سال دیگه قراره یک هیئت ۱۵ نفری با نماینده از تمام استانها تیم را انتخاب کنند) ... یکی‌ میگه من و فلانی یکسان بودیم و شما سلیقه‌ای انتخاب کردی (یکی‌ نیست بگه اگر دو نفر با هم اختلاف فاحشی ندارند، جز سلیقه‌ای جور دیگه هم میشه انتخاب کرد؟ ...فکر می‌کنم منظورش اینه که به سلیقه ایشون انتخاب نکردم.)...اون یکی‌ میگه همه دیدند که من بهترین بودم ... خندم میگیره ... چون میدونم منظورش از همه ، "دوستهاش" هست که اونها هم دلشو ندارند بهش بگند بد بازی کرده... یکی‌ دیگه میگه کار بدی کردید که  اسامی را بصورت اصلی‌ و ذخیره اعلام کردید، درست هم میگه ... ولی‌ بعد میبینیم میره تو سایتهایی که اسامی را با هم اعلام کردند کامنت میزاره که نه اینجوری نیست اصلی‌ و ذخیره داریم( آقای دلسوز، آیا این موش دواندن و نفت رو آتیش ریختن نیست؟) ... اون یکی‌ میگه فلانی را از بوشهر انتخاب نکردن که جاش تهرانی‌ها را بذارند. ( یکی‌ نیست بگه آخه شما که تو اردو نبودی چجوری به خودت اجازه میدی وقتی‌ مربیت و بزرگترت، آقای امامزاده ای، که در اردو بوده یک لیستی را تأیید کرده توش اما و اگر بیاری ...فکر می‌کنم ایشان دلسوزتر از شما برای تیمش باشه) ... اون یکی‌ میگه چرا از البرز بیشتر از گیلان؟ گیلان سوم شد البرز چهارم ... مرد مومن اگر رکورد البرز و گیلان را تو لیگ محاسبه کنیم البرز ۸ برد و ۳ باخت داشته، گیلان ۵ برد و ۶ باخت ... این دو تیم ۳ بار روبروی هم قرار گرفتند و هر سه بارشو البرز برده. حالا اگر البرز وقتی‌ از اول شدن نا امید شد و دیگه ران شماری براش مهم نبود و وا داد که دلیل بهتر بودن گیلان از البرز نیست ... تیم بوشهر اول شد، بقیه همه یک برد و ۲ باخت داشتند وسلام. ... اون یکی‌ دوست گیلانیمون که میگه "انتخاب سلیقه ای"، وقتی‌ شرایط مساوی باشه همه چیز سلیقه‌ای میشه ... سلیقه دبیر انجمن این بود که در لیگ ران شماری ملاک باشه و اینطور هم شد وگرنه کجای دنیا یک تیم اون یکی‌ را ۳ بار تو یک تورنمنت میزنه و پایینتر از آن در رده بندی قرار میگیره؟ ما هم چشممون کور قبول کردیم... باید یک سر و گردن بهتر بودیم که نبودیم...غُر هم نزدیم. اون یکی‌ میگه من فکر می‌کردم با فلانی دارم رقابت می‌کنم ... اون که خوب نبود من باید انتخاب می‌شدم ... نه دوست من اینجوری نیست ... شما با هر کی‌ من تعیین کنم رقابت میکنی‌ ... هدف انتخاب بهترینه نه اینکه حذف بدترین. یکی‌ دیگه میگه داور استرایک زونش اینجوری بود و اونجوری بود ...‌ای بابا، فقط برای شما اینجوری بود دیگه؟ حتما با شما لج بوده. اون یکی‌ میگه من با فلان کچر جفت هستم ... یعنی‌ چی‌؟ یعنی‌ من باید یا جفتتونو انتخاب کنم یا هیچکدام؟ یکی‌ دیگه میگه چرا از بوشهر و البرز یک تعداد؟ شاید بهتر باشه این سؤال را از آقای واعظ زاده که یکی‌ از شانس‌های انتخاب در شورت استاپ بود و به اردو نیامد و یا آقای شبانی که فقط یک روز کامل در اردو ماند بپرسید. ایندو هر دو شانس زیادی برای انتخاب شدن داشتند. خصوصاً که ما در پست‌های شورت استاپ و کچر نظرمان کاملا تامین نشده و دچار مشکل هستیم. خلاصه بگم، ما ایرانیها کلا فقط شعاریم ... من تو مصاحبه‌هایی‌ که تو این بلاگ گرفتم همیشه یک سؤال داشتم که تیم ملی‌ را چجوری باید انتخاب کرد. همه می‌گفتند بر اساس آمار ...برای همین آمار تمام بازیهای امسال لیگ را از آقای صفاییان گرفتم. همه را چک کردم و از روی آن انتخاب کردم. از کار و زندگیم زدم رفتم جنوب بازیهای جنوب را ببینم که حق کسی‌ ضایع نشه ... در اردو هم تمام آمار را شخصا ثبت کردم. حتا آمار دفاعی‌، نه فقط ارورها بلکه شانس‌های فیلدینگ را هم حساب کردم. ضربات محکم و آرام را هم همینطور، تمام انتخابات با دو مربی‌ دیگر چک شد و حتا گاهی‌ وقتی‌ به توافق نمیرسیدیم از آقای صفاییان هم  کمک گرفته شد... آخرش چی‌ شد؟ همان هجویات همیشگی‌ ... از ۲۰ نفری که خط خوردند ۱۳ نفرشان از طریق اس‌ام‌اس، تلفن،‌ای میل، شکایت به آقای صفاییان، کامنت در اینترنت و غیره اعتراض خودشان را نسبت به خط خوردن خود اعلام کردند. حالا شما فکر کن این ۱۳ نفر را ما انتخاب میکردیم، ۱۳ نفر دیگر را خط میزدیم؟ فرقی‌ میکرد؟  یکی‌ از دوستان میگفت زرنگ نیستی‌ ... اگر زرنگ بودی این ۴-۵ نفری که وبلاگ یا صفحه تو اینترنت دارند یا معروفتر هستند را انتخاب میکردی اونها بقیه را کنترل میکردند. خط خوردن امیر طاهری یا حسین عابدینی یا شهرام ملکی‌ را هیچ کس متوجه نمی‌شد... یاد جمله تو جدایی نادر از سیمین افتادم ... گفتم من که متوجه می‌شدم! 
 این دفعه اول نیست که با این چیزها روبرو میشم و فکر می‌کردم به آن عادت کردم، ولی‌ ایندفعه این صحبتها را از کسانی‌ شنیدم که تا قبل از این قبولشان داشتم ... ظاهراً این خصلت ما ایرانیهاست که شکستهای خودمان را به گردن دیگران بگذاریم. چه بسا اینها که انتخاب شدند هم در صورتی‌ که نمیشدند عکس‌العملی مشابه داشتند ...  به هر حال این نیز می‌گذرد ولی‌ صحبت من همانند همیشه همان است ... اگر در میان ۴۴ نفر که احتمالا ۳-۴ نفرشان بیشتر در پست شما بازی نمیکننند ( و اون ۳-۴ نفرم قبولشون نداری)نمیتوانی‌ یک سر و گردن از دیگران بالاتر باشی‌ بیسبال را بصورت تفریحی بازی میکنی‌ و جایی‌ در تیم ملی‌ نداری. حالا اینکه کس دیگری که انتخاب شده به این خاطر بوده که پسر خاله مربی‌ تیم ملی‌ هست، حقی‌ را برای شما ایجاد نمیکنه ... چون شما کماکان در حد تیم ملی‌ نیستی‌ و انتخابت فقط جایگزین کردن یک بازیکنی که در حد تیم ملی‌ نیست با بازیکن دیگری که در حد تیم ملی‌ نیست است.