استفاده از مطالب و تصاویر پایین اینینگ ۹، به شرط ذکر نام و لینک این بلاگ، آزاد میباشد.

۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

قصه‌های من و دلسوز متوّهم ...


قسمت یازدهم ... این داستان...خودخواه

نا شناس معروف: 
آقای ناشناس بالا .من مدتهاست(بیش از چند سال) در بیس بال نیستم و عطای بازی کردن آن را به لقایش بخشیدم علت این کارم را نیز مهرداد حاجیان میدانم که متاسفانه با خود خواهی های خود فقط چند نفر از دوستان خود را دور و بر خود نگه داشته.در مورد سوال شما نیز راه کار خودم را میگویم.فعلا اجازه بده جواب مهرداد را بدهم.آقای حاجیان من که نمیخوام با شما جر و بحث کنم و اصلا نیز برایم مهم نیس که دستت را رو کنم یا نه.فقط میخواهم بگویم که تو با سیاست های خودت دوست داری همه مربیان را به جان هم بیاندازی وخودت در کنار گود بنشینی و لذت ببری.خدا شاهد است که من فقط دلم برای مربیان و ورزشکارانی میسوزد که عمر خود را در این ورزش گذاشته اند که متاسفانه همه آن برمیگردد به تهران و در نهایت تو که بصورت آب زیر کاه عمل میکنی.الان بحث تیم ملی و اعزام به مسابقات غرب آسیا است تومیخواهی دوستان و افرادی که خودت در ذهن داری را معرفی و بعد اردوی هماهنگی بگذاری که این روش فقط از تو سر میزند چون خود خواهی و به بهانه عدم زمان و نبودن پول به افراد داخل نظر خودت میرسی. وجواب دندان شکنت به افرادی که نیستند این است که فدراسیون پول ندارد نمیشود .مهرداد جان همین چند تا بازیکنی که دور و برت هستند که از اینور اونور آنها را کش رفتی امروز کنارت هستند و الباقی نفرات تیم ها با روش انتخابت مشکل دارند چون از نظر انسانی عادلانه نیست و به نظر شخصی خودت بر میگردد که من سالهاست تو را میشناسم.آلان در جواب خواهی گفت که من هنوز اسمی اعلام نکردم .ولی 60 در صد بازیکنانت میدانند که اسم آنها در لیستت وجود دارد.شما 4 روز اردوی انتخابی بذار .50 الی 60 نفر را دعوت کن بعد از تمرینات و بازی 18 نفر را از بین آنها انتخاب کنبا این کارت هم حداقل عدالت را رعایت کردی هم به آن بازیکنی که حقش نیست ولی ادعا دارد نشان میدهی که از تو بهتر هم در اردو بود و شاید هم شخصی که اصلا فکرش را نمیکردی از حد و اندازه های خودش بهتر ظاهر شود و حق خودش را بگیرد.
یکی از مشکلات امروزه بیس بال این است که اکثر مربیان خود بازیکن هستند و چو تو آنها را هم انتخاب میکنی دیگر حرفی روی حرفت نمی آورند و تو در اصطلاح همه را راضی نگه میداری ولی این را بدان که پشت سر هر کدام از این مربیان 30 ورزشکار دیگر هست که همه آرزویشان از تمرین رسیدن به تیم ملی است که متاسفانه تو اختیار آن را داری .دوست عزیز من از اینکه در بلاگ تو مینویسم دل خوشی ندارم فقط میخواستم به آنهایی که در بیس بال هستند بگوییم که تا دیر نشده اندیشه ای کنید که عمر به هدر نرود.
 مهرداد :

 ممنون از نظرتون ... خصوصأ این یکی‌ ...(مشخص است که سر شما به هیچوجه نمی‌شود کلاه گذاشت)..."الان بحث تیم ملی و اعزام به مسابقات غرب آسیا است تومیخواهی دوستان و افرادی که خودت در ذهن داری را معرفی و بعد اردوی هماهنگی بگذاری که این روش فقط از تو سر میزند چون خود خواهی و به بهانه عدم زمان و نبودن پول به افراد داخل نظر خودت میرسی. وجواب دندان شکنت به افرادی که نیستند این است که فدراسیون پول ندارد نمیشود ."

شما کاملا دست مرا خواندید ... فدراسیون و کمیته فنی‌ بشدت تلاش می‌کند یک اردو با ۵۰-۶۰ نفر برگزار کند ولی‌ چون من سرسختانه با این موضوع مخالفت می‌کنم و این فدراسیون هم همانند فدراسیون‌های قبلی‌ گوش به فرمان من می‌‌باشد موفق شدم این اردو را کنسل کنم. اصولا من همه کاره فدراسیون هستم و همیشه بوده‌ام. تمام کلاسهای مربیگری را خودم رفتم و حتا نگذاشتم آقایان  صفأئیان، بهرامپور، امامزاده، حیدری، باقری، سمیعی، بختیاری، صادق موحد، نورچشم، مهیمنی ، برزگر ... و ...و در یکی‌ از کلینیکها و دوره‌های مربیگری در تایلند، ایتالیا، کرهٔ، ... شرکت کنند. مسابقات دوبی و فیلیپین هم که اولین نفر بغل دست خلبان نشسته بودم... فقط مسابقات هند و پاکستان چون جهان سومی‌
بودند و حال نمی‌داد نرفتم ... چون همیشه هم تونستم حرفم را در فدراسیون به کرسی بشونم اصلا تو این سالها یک روز هم محروم نشدم ... علاوه بر خودخواهی چیزی هم از نظر بیسبالی بارم نیست ... هر تیمی هم که مربیش بودم چه بیسبال چه سافتبال آخر شده ... کلا چون پسر عموی عاصمی، برادر صادق عابدین، عموی کاشانی و نوه عموی ذوالفقاریان بودم همه هر چی‌ می‌گفتم گوش میکردند ... حسابدار فدراسیون هم که دیگه رفیق فابریک من بوده بنابرین کورور کورور ماهیانه من حقوق می‌گرفتم. حالا هم که خودم هم جیبم پر پول شده از بیسبال و هم دور دنیا رو از صدقه سر بیسبال گشتم، گفتم بذار حالا بچه‌های تیمم که هیچ کدومشون هم ۲ زار بازی بلد نیستند بفرستم مملکت  فرنگ(بخوانید پاکستان) را ببینند ... خلاصه شما خیلی‌ باهوشی که اینجور تونستی‌ دست منو بخونی‌ ... حالا هم که افشاگری کردی همه فهمیدند ... تو بیسبال را نجات دادی دوست من ... حالا میتونی‌ شب آسوده بخوابی!